وبسایت اختصاصی سمانه فضلی



منظور از فناوری‌های آموزشی»، به شکل ساده، استفاده از ابزارهای ابتدایی چون وایت‌برد» و ماژیک و به‌طور گسترده استفاده از دامنه‌ای وسیع از ابزارهای نوین فناوری، دوربین‌های دیجیتالی، اسکنرها، پروژکتورهای پیشرفته و تکنیک‌های آموزشی نوین است. اما آنچه در این میان مهم به نظر می‌رسد، این است که چگونه می‌توان نگراني‌های موجود در استفاده از این فناوری‌ها را برطرف کرد؟ چگونه می‌توان رابطه‌ای سالم و مفید میان فناوری‌ها و آموزش به وجود آورد تا با اطمینان بتوان نام فناوری آموزشی را بر آن نهاد؟ آیا صرف فراهم کردن امکاناتی از این قبیل می‌تواند دلیل بر دستیابی ما به فناوری آموزشی باشد؟

این فرایند نیازمند مهارتهایی است که از طریق آموزش به معلمان و کارکنان اداری و در نهایت به دانشآموزان امکانپذیر است. متأسفانه با وجود گذشت سالهای متمادی از ورود این فناوریها به مدرسههای کشور، هنوز کمیت برای ما در اولویت قرار دارد و زورش به کیفیت میرسد.

از جمله مهارتهایی که معلمان و دانشآموزان باید به آن مجهز باشند، سواد دیجیتالی» (ICT) است. سواد دیجیتالی به قدری اهمیت دارد که میتواند در ظهور ظرفیتهای پنهان هر دانشآموزی مثمرثمر باشد. حتی سبب شود حواس بیشتری از دانشآموز به کار افتد و در نهایت یادگیری بهتری اتفاق بیفتد. در واقع، سواد دیجیتالی کاتالیزوری است که شیوههای تفکر درباره یاددهی - یادگیری را فعال میکند و باعث تغییراتی شگرف در روند آموزش میشود. بنابراین، برای پاسخگویی به نیازهای فراگیرندگان ضروری است به دنبال راهکارهایی برای تلفیق سواد دیجیتالی با آموزش باشیم.

تعیین فعالیتهای مناسب برای دانشآموزان در زمینه تولید اطلاعات میتواند یکی از ابزارهای تلفیق به شمار آید و باعث پرورش خلاقیت آنان نیز بشود؛ به شرطی که ابزارهای تولید و پردازش اطلاعات به شکل مناسبی به آنان معرفی شوند. واقعیتهای زندگی امروز، تحولات بهوجود آمده در شیوههای تعامل و ارتباطات، و توسعه فزاینده خدمات و مهارتهای حرفهای ایجاب میکند که دانشآموز امروزی ضمن کسب دانش، دامنه ارتباط خود را با دیگران از طریق همین فناوریها توسعه دهد. او باید بتواند در فعالیتهای گروهی به شکل مؤثر شرکت کند، تفکر انتقادی داشته باشد و راهحلهای مناسبی را انتخاب کند. اینها همه در سایه سواد دیجیتالی به راحتی امکانپذیرند.

امروزه در محیطهای آموزشی کشور، ما بیشتر از آنکه به سختافزار نیازمند باشیم، نیازمند پشتیبانیهای  نرمافزاری هستیم. شاید شما هم مدرسههایی را دیدهاید که چند کلاس مجهز به پروژکتور دارند، اما رایانه مناسب و قابل استفاده ندارند. مدتهاست پروژکتورها به سقف آویزاناند و کلاس نام نیمه هوشمند» را با خود یدک میکشد، اما در واقع مصداق بارز فقر آموزشی و فقدان سواد دیجیتالی است. به راستی، آیا نوآوری با تقلید صرف امکانپذیر است؟ بسنده کردن به تغییرات ظاهری و پوستهای هیچگاه نمیتواند روند آموزش را بهبود بخشد.

ما برای توفیق بیشتر در این زمینه نیازمند ابتکار و جوششیم. اگر میخواهیم یادگیری مادامالعمر داشته باشیم، باید قبل از مدرسهها خودمان را تجهیز کنیم. زیرا در این صورت هر کدام از ما - معلم یا دانشآموز-  میتوانیم با توجه به نیازها و تواناییهای خود از این فرصتها بهره ببریم و به ارتقای علمی خود بیندیشیم. واقعیت این است ما در دورهای به سر میبریم که معلمان باید با شیوههای سنتی تدریس خداحافظی کنند و بپذیرند که تغییراتی شگرف در نقش آنها و دانشآموزانشان رخ داده است که با فناوری نوین ارتباطی تنگاتنگ دارد.

اما نکته مهم دیگری که در این زمینه مطرح است، نحوه مواجهه آموزشوپرورش با توسعه فناوری اطلاعات است. آیا آموزشوپرورش توانسته است زمینهای را فراهم کند که بضاعت موجود در جهت ارتقای سطح مهارتی معلمان در زمینه کاربرد فناوریهای نوین به کار گرفته شود؟ این سؤالی است که با وجود تلاشهای صورت گرفته، هنوز پاسخ آن در هالهای از ابهام قرار دارد!

زمانی میتوان ادعا کرد که فناوری را در آموزش بهکار گرفتهایم که اثرات سازنده آن به وضوح در روند یاددهی - یادگیری مشاهده شود. فناوری توان ایجاد همکاریهای چندبعدی را داراست و معلمان و دانشآموزان را از حصار فردی خارج میکند. آنها را به دنیای پیرامونشان پیوند میدهد و در گستردهای از تفکرات انتقادی درگیر میسازد. به نحوی که هر کدام از آنها میتوانند با فهمی درست از فناوری به طراحی و تولید فناوری جدیدتری بپردازند و به بهترین راهحلها دست یابند. این هدف تکنولوژی آموزشی» است.

 

نتیجه گیری

باید بپذیریم که با توسعه فناوری اطلاعات، اگر معلمان بر ابزارهای نوین فناوری تسلط کافی نداشته باشند، اقتدارشان نزد دانشآموزان کاهش مییابد. چاره کار این است که آنان همانند مدیران کاربرد و استفاده از فناوری در مقابل دانشآموزان ظاهر شوند و این مستم تجهیز آنان به دانش روز سواد دیجیتالی است. باید بپذیریم که امروزه یادگیری چیزی به جز تغییر در طرز فکر و مهارتهای ذهنی - حرکتی دانشآموزان نیست. آیا میتوان گفت روشهای سنتی تدریس برای ایجاد چنین تغییری کافی هستند؟!

فناوریهای جدید بهطور کامل جهان پیرامون، روشهای یادگیری و حتی چگونه زیستن ما را تغییر دادهاند. آنها منبعی برای تولید دانش، بستری برای انتقال محتوا و ابزاری برای تعامل به شمار میروند. در کلاسی که رایانه و ابزارهای دیجیتالی وجود دارند، اما دانشآموزان به اینترنت دسترسی ندارند، در واقع ارتباطشان با خارج از محیط مدرسه قطع و امکان درک فراتر از محیط مدرسه از آنان سلب شده است. دانشآموزان یک شهر، استان، کشور و حتی دنیا میتوانند بحثهای خود را از طریق ویدیو کنفرانس با همتایان خود به اشتراک بگذارند و با استفاده از تجربیات و نظرات آنان، یادگیری بهتری را رقم بزنند. این تجربیات مداوم و مستمر میتواند بستری برای رشد و توسعه مهارتهای فردی - اجتماعی آنان باشد و سبب افزایش اعتمادبهنفس دانشآموزان شود.

قابلیتهای سواد دیجیتالی بهگونهای است که هر دانشآموز با هر میزان توانایی ذهنی میتواند از آن استفاده کند. زیرا فعالیتهای یادگیری برخلاف سابق دیگر به صورت خشک و یکسویه نیستند، بلکه به شکلی کاملاً جذاب، تعاملی و لذتبخش ارائه میشوند. به اعتقاد نگرا پونته نیز: مهم این نیست که دانشآموزان توانایی یادگیری کمی دارند، بلکه این محیط است که باید قابلیتهای آموزشی بیشتری داشته باشد و رایانهها این تغییرات را ایجاد میکنند.»

با این تفاسیر آیا زمان آن فرا نرسیده است که در تصمیمات اجراییمان تجدیدنظری کنیم و به جای پرکردن مدرسهها از ابزارهای فناوری و توجه به کمیتها، پا را فراتر نهیم و با بالا بردن سطح سواد دیجیتالی کارکنان آموزشی و دانشآموزان، کیفیت را سرلوحه کار خود قرار دهیم


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گلچين مطالب وب دنياي صنعت دريچه سازي فقط برای تو شهد علم minare با تکنولوژی باشید دلـبستــه آن یـار خـراسـانــی خـویشم تبلیغ‌آباد نقد و تحلیل فیلم مطالب اینترنتی